داستان یک مدافع حرم ۳

ساخت وبلاگ
سلام من مدافع حرم احمد مکیان هستم  من در سال ۱۳۷۳ به دنیا اومدم...   در دوران کودکی از خودم تعریف نباشه فردی باهوش و زرنگ بودم و به سن 4سالگی که رسیدم مادر و پدرم که دیدن هوشم خوبه به من اموزش خواندن و نوشتن دادن ... تا یک سال بعد باتوکل به خدا  شروع به حفظ قران کردم و تا سن هفت سالگی ۱۷ جزءاز قران رو حفظ کردم همراه با تمرین قران به درس خوندنم پرداختم...   سال سوم دبستان که رسیدم درس هارو جلو جلو میخوندم ... ی روز معلم منو دعوا کرد بهم گفت که باید به پدر بگی بیاد مدرسه بابام که اومد کلی دعواش کردن که چرا جلو جلو به بچت درسو اموزش میدی و سرکلاس همش بیکار میشینه. بابام گفت من آموزش نمیدم خودش به فضل قرآن، فراگرفتن درس براش خیلی آسونه و به راحتی درس هارو یادمیگیره... دبیران خیلی تعجب کردن واسه همین بود که به بابام گفتن که من سال چهارم دبستان رو جهشی بدم برای امتحان... خلاصه سال چهارم هم جهشی دادم خداروشکر به خوبی ،سربلند از این امتحان دراومدم... به سن نوجوانی که رسیدم... به دلیل اینکه پدرم روحانی بود و من در خانواده ی مذهبی و خوبی بزرگ شدم و باچیزهایی که مادرم به من آموزش میداد خیلی  به داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

رفتم به طرف مزارخاکیشون... با اینکه چند وقتی از خاک سپاریشون میگذشت اما باز برای هیچکدام از رفقای افغانستانیم و پاکستانیم که دربهشت معصومه دفن شده بودن سنگی نزده بودن... واقعا میشد به مظلومیت این شیر بچه ها پی برد.. این شهدای افغانستانی وپاکستانیم  مظلوم زیستن ،مظلوم شهیدشدن آخه چقدرغربت ... برای تک تک مظلومیت و غربت این شیر بچه ها گریه کردم تابلکه آتش دلم اروم بگیره... اما تو این لحظه فقط میشه شرمنده ی این شهدا شد ان شاءلله خدا از سر تقصیرات همه ی ما بگذره... فردا چطور میتونیم جواب این شهدا رو بدیم... بارون شدیدتر شد... میگن دعا زیربارون مستجابه خدایا!!!... زیربارونت دعا میکنم  به دستان ‌گلی وقلب شکسته ی  مادری که دست به خاک فرزندش میکشه... به حق مظلومیت این شیر بچه ها  دررحمتت را به روی ماهم باز کن ... بعداز کلی دردودل کردن با شهدا سوار ماشین شدم و برگشتم خونه... ولی توی راه همش به غربت شهدای افغانستانی و پاکستانی فکر میکردم ... همیشه دوست داشتم گمنام باشم واسه همین بعداز رسیدن به خونه  شروع به نوشتن وصیت نامه کردم. بسم الرب الشهداء والصدیقین دلنوشته ای به رسم وصیت نامه خدایا ما بات داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

هر وقت می خواستم به قدمگاه خضر نبی در کوه خضر بروم ، شهید مهدی همراهم میآمد.  چون راه طولانی بود و پیاده روی زیادی داشت، شهید مهدی همیشه بین راه با شوخی و خنده حرف میزد تا اینکه خستگی مسیر را حس نکنیم. اما این بار بعد شهادت مهدی که خواستم به زیارت خضر نبی بروم مهدی دیگر نبود، تنها بودم .  به اهل خانه برای آنکه با من در این پیاه روی همراهی کنند گفتم؛اگر به زیارت بیایید حاجت تان برآورده میشود. درهمین موقع امیرمحمد پسر بزرگ شهید مهدی دستم را گرفت وگفت: مرا با خود ببر. با امیرمحمدجان راهی شدیم به پله اول رسیدیم دستم را گرفت و گفت: یادته همیشه بابا مهدی دستت را می گرفت  گفتم: آره.  بعد با لحن معصومانه ای گفت، راست گفتی هرکسی به زیارت برود هر آرزویی داشته باشد برآورده می شود⁉️  من هم گفتم: بله. گفت: میدانی چرا با شما آمدم. گفتم: نه پسرم.  گفت: آمدم دعا کنم به خدا بگم خیلی زود بابا مهدی سالم سالم سالم برگرده به خانه.  شما هم  با من دعا کنید تا بابام سالم به خانه بیاید. شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی  امیرمحمد فرزند ارشد شهید  خواهران مدافع حرم  @molazemaneharam @humanity_defenders https://teleg داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

اگر چه بى کس و تنها اگر چه غم زده ایم همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم تو گرم آمدنى، بى خبر که ما بى تو قرار جمعه ى این هفته را بهم زده ایم میان سیرت و صورت چقدر فاصله است فریب ما نخور آقا، انار سم زده ایم برای دین خدا نیست، درد ما نان است اگر به سینه و سر زیر این علم زده ایم گناه ماست که این راه بر شما بسته ست چه غربتى است براى شما رقم زده ایم چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان چه زخم ها به دل اهل این حرم زده ایم خدا کند که شبیه نصوح توبه کنیم اگر خلاف شما حرف یا قلم زده ایم داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

شهید عبداللهی   بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود  چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمند گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. حاج عباس عبدالهی همواره در سخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.” وی جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.  فرزند شهید حاج عباس عبدالهی:   در یکی از این یادمان ها نقل می داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور۱۳۶۵ درشهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد  پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند. مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دوسال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و درآنجا ساکن گردید . ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت درمساجد وهیئت های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی وعضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند، دردوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند،  همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی وجلسات سخنرانی و..برای آنان بودند. نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری ۷ ساله به نام فاطمه و پسری ۷ ماهه به نام محمدعلی است. مصطفی صدرزاده درسال۹۲برای دفاع ازدین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم داوطلبانه به سوریه عزیمت و به بعلت رشادت درجنگ با دشمنان دین، فرمانده ی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد،سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن دردرگیری با داعش، داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 215 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

بسم اللّه  نامه همسر شهید به تولد یکسالگی شوهرش زمان به وقت ۴ بعد از ظهر ، ۱۲ آبان ۹۴با من تماس گرفتی... از آینده از کارها و برنامه های زندگی ، از خرید خانه جدید گفتیم و گفتیم و گفتیم... به راستی نبودنت را باور کنم؟ دو روز بعد که خبر شهادتت را آوردن باور نکردم که دیگر ندارمت...تازه دو روز بود باهم حرف زده بودیم... آری مهربان همسرم این یکسال بی تو گذشت...چه سخت گذشت بگذریم ؛از دلتنگی ها بگذریم ؛از نشنیدن صدای تو بگذریم؛ که در این یکسال با وجود هر سختی ایستادم ،در خود شکستم اما کمر خم نکردم که مبادا آرمان و رضای همسرم فراموش شود که مبادا مظلومیت عمه جان زینب از یاد رود  به پای تو رسیدن ها آسان نبود اما تمام عزمم را جزم کردم که نشان دهم هنوز هم در راستای اهداف هم قدم برمی داریم که یقینا خودت کمکم کردی که زنده تر از هر زنده ای... تولد یکسالگی فدایی زینب حسین شدنت مبارک ... مهندس شهید قدیر سرلک شهید مدافع حرم ارسالی همسر شهید بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم @Haram69  داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

دیدار وزیر بهداشت با خانواده شهید مدافع حرم

 در کنار یادگاران شهید جاوید الاثر مرتضی کریمی

ڪانال مدافعان حـرم

 https://telegram.me/modafain414

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

مصطفی کریمی نه کارگر است و نه بی‌سواد. نیاز مالی هم ندارد اما ندای هل من معین امام زمانش را که می‌شنود، درنگ را جایز نمی‌داند و راهی می‌شود. مصطفی کریمی نه کارگر است و نه بی‌سواد. نیاز مالی هم ندارد اما ندای هل من معین امام زمانش را که می‌شنود، درنگ را جایز نمی‌داند و راهی می‌شود. می‌رود تا با نیروهای دلاور تیپ فاطمیون همسنگر شود. شهید مصطفی کریمی یکی از نخبگان جامعه افغانستانی مقیم ایران و فارغ‌التحصیل رشته معماری از دانشگاه تهران بود که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) راهی سوریه شد و چند روز پیش به شهادت رسید. شهید مصطفی کریمی از یک خانواده تحصیلکرده و نابغه افغانستانی بود که همه خواهر و برادرانش از نخبگان دانشگاهی هستند. برای آشنایی بیشتر با سیره و منش این شهید، ساعتی با سجاد کریمی، برادر شهید همکلام شدیم. این گفت‌و‌گو در حالی صورت گرفت که پیکر مصطفی هنوز تشییع و به خاک سپرده نشده بود.  گویا خود شما هم دانشجوی دانشگاه شریف هستید، کمی از خانواده‌تان بگویید که چند فرزند نخبه در دامان خود پرورش داده است؟ بله، بنده دانشجوی مهندسی عمران د داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

 شهید خانواده را در جریان اعزامش به سوریه قرار داده بود؟ ما زیاد در جریان سفر مصطفی نبودیم. از رفتن صحبت می‌کرد اما ما صحبت‌هایش را به شوخی می‌گرفتیم و شوخی شوخی مصطفی شهید شد. شوخی‌هایی که با شهادتش به ما اثبات شد. می‌گفت می‌خواهم بروم و شهید شوم. می‌روم تا اسلام ناب محمدی را در حد و اندازه خودم به منصه ظهور و عمل برسانم. او رفت تا پرچم اسلام را در آن سوی مرزها به اهتزاز درآورد. رفت تا رزمنده جبهه مقاومت اسلامی شود. مصطفی می‌گفت می‌خواهم بروم تا رهروی راه امام حسین(ع) باشم. وقتی متوجه شدیم که واقعاً می‌خواهد برود به پادگان محل آموزشی‌اش رفتیم که دیر شده بود و مصطفی اعزام شده بود. اولین اعزامش شهریور 95 بود. مصطفی دوره‌های لازم نظامی را در ایران و سوریه سپری کرده بود. دوستانش می‌گویند مصطفی از لحاظ بدنی خیلی آمادگی داشت. مصطفی خدمت به اسلام را در دفاع از حرم پیدا کرد و لباس رزم پوشید. اولین بار که زنگ زده بود گفت من می‌روم که از قافله جا نمانم. سه روز قبل از شهادتش هم به پدر زنگ می‌زند و حلالیت می‌طلبد و به پدر می‌گوید که خط ما شکست خورده و ما به عنوان نیروی داوطلبانه را داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 16:48

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 278 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:56

     چقدر ما خوشبختیم   مصطفی برای سومین اعزام می‌خواست همراه فاطمیون باشد. منم همراه او به مشهد رفتم. فاطمیون رزمنده ایرانی راه نمی‌دادند. مصطفی برای همراهی با فاطمیون لهجه افغانستانی را بسرعت یاد گرفت.  آنها قوانین خاص خودشان را داشتند. مصطفی مهارت خاصی در یادگیری زبان و لهجه داشت. عربی را دوست داشت و کمتر از یکی دوماه یاد گرفت. خیلی سریع لهجه افغانستانی را هم یاد گرفت. فقط باید می‌خواست و اراده می‌کرد.  زمانی که در هتل بودیم به بهانه سر زدن به دوستان مجروحش از هتل خارج شد. رفت عکسی گرفت و دیدم که این عکس با چهره او خیلی فرق می‌کند. مصطفی آدمی نبود داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 222 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:56

متن نوشته ی بالا  هم صحبت اهل درد می باید بود گرم از دم آه سرد می باید بود جز درد و بلا نشانه ی مردان نیست ای درد بیا که مرد می باید بود تا انسان احساس درد نکند به فکر درمان نمی افتد و اولیای خدا مرد میدان دردند. داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی,دست نوشته شهید احمدرضا احمدی, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 381 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:56

خاطرات شهید مصطفی صدرزاده خاطرات علی اکبر فرهنگیان( شاعر آئینی و دوست شهید) بخش اول  با شهید صدر زاده هم هجره بودیم. حدودا یازده سال پیش بود که با شهید صدر زاده مرحوم حاج مهدی ضیایی و لقمان یداللهی و شهید سید رضا بطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی سامرا به شهادت رسید هم هجره بودیم و فقط من وآقای یداللهی جا موندیم. خوشحالم که رفیق هایمان عاقبت به خیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند. بخش دوم ( حاجی از من آخوند در نمیاد) من 2 سال از مصطفی بزرگتر بودم و سید تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین میکردم. مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود  ناگهان قاطی ک داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : مردان بی ادعا,مردان بي ادعا,مردان بی ادعا دانسفهان,متن کجایند مردان بی ادعا آهنگران,نوحه اهنگران کجایند مردان بی ادعا,کجایند مردان بی ادعا,کجایند مردان بی ادعا آهنگران,کجایند مردان بی ادعا دانلود,کجایند مردان بی ادعا mp3,کجایید مردان بی ادعا, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 186 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:56


داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 215 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:56

پدر . . . واژه ایست که هیچ وقت ،  هیچ چیز جای او را نمی گیرد ..  و چه سخت است در کودکی و نوجوانی بشوی مرد خانه ... وداع فرزندان  شهید محمد کیهانی میثم و مقداد و کمیل @khadem_shohda داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : پدرام کریمی,پدر خوب,پدر خوانده,پدر و مادر,پدر, فراهانی,پدرام شانه ساز,پدر سالار,پدر یعنی,پدر مرتضی پاشایی,پدر عمو پورنگ, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 294 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:55

شهیدی دیگرازشهرستان کرج شهرک وحدت که خبرشهادتشون تاییدشد.البته ایشون چندماه پیش شهیدشدن ولی چون خبرشهادتشون موردتاییدنبود شهادتشون اعلام نشد.

ایشون بعدازشهیدقارلقی وشهیدمسیب زاده سومین شهیدمدافع حرم شهرک وحدت شهرستان کرج هستن.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 214 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:55

چنان رقیه مرا محو قامتش ڪرده ڪه گویی امسال اربعین مرا بیخیال بابش ڪرده چنان ڪه این سه ساله مرا محو خویش ڪرده گمان ڪنم ڪه اربعین دعوتم به شام کرده به جای ڪربلا  اربعین بسوی شام روم از این پس اربعین بسوی شام میروم تصویر در دستخط شھید سید مجتبی حسینی در لینڪ زیر قابل مشاهده است: https://goo.gl/GhSx6K ڪانال رسمی شھید«سیدمجتبی‌حسینی» @SEYEDMOJTABA_HOSSEINI داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 177 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:55


نخستین بار درتاریخ 44 ساله مسابقات کاراته قهرمانی جهان،تیم ملی کاراته ایران توانست با 3مدال طلاو 3برنزبه مقام سوم دست یابد.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 0:53


کانال تلگرامی سردارشهیدمدافع حرم حاج حمیدمختاربندبا نام جهادی(ابو زهرا)

@shahid_mokhtarband

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی,دست نوشته شهید احمدرضا احمدی, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 0:53